این من! نه زیبایم ، نه دیگر مهـربانم ...فقط برای خودم هستم...خوده خودم ! مال خودم !سرگردان...مغرور.....با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!! و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم!!!

یاد بگیریم ارتباط هایمان را تفكیك كنیم، یعنی به خودمون بگیم با این دوست قراره فقط تا سر كوچه بروم و با آن یكی تا قله ی قاف!

با سومی تا پای پله هم نخواهم رفت!

ڪــــــــــاش مــــی شد خـودم و یـــه جـــــایی جـــــا بگذارم . . .
و . . .
بــرگردم بــبینم
دیـــــــگـه نـیـــســـتـــم . . .

نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی، اندازه پاییز به مذاق خیابان ها
خوش نیامد،

پاییز مهـری دارد که بر دل هر خیابان می نشیند...

ترانه میخواند باد،
سرود زندگی سر میدهد باران،
آرام آرام نزدیک میشویم به رنگین کمان؛ صبور باش! بامن همراه شو؛ پاییز میشود.....

روزی به رويايت که هنوز با من است
حسادت خواهی کرد
روزی که ديگر هيچ نشانی از من

نخواهی داشت...

آسمان بارانی است
همگی می گذرند .......... چتر دارند به دست
تا نبارد باران بر سر و صورتشان

امـــــــــا ...

من تنها و رها ........... زیر این سقف سیاه
گام بر می دارم ...... بی چتر ...
و به تو , می اندیشم ...

 

پاییز در راه است... گویند فصلی ست... پر از اندوه... پر از بی رنگی...
اما من که زاده این فصلم پاییز را اینگونه میبینم...

خانه ها و خیابان ها را رها کرده ام
دانه های گندم را بر پشت  بام ها فراموش کرده ام
من کبوتر توام

به شانه های تو عادت دارم

بوسه بارانم کن امشب...   برای دلم سنگ تمام بگذار!
تنهایی را از آغوشم جدا کن و دستانت را به دورم حلقه کن
چشمانت هم اگر لبخند همیشگی اش را نثارم کند  که دیگر معرکه است...
آرزویی نمی ماند، جز اینکه؛
امشب "یلدا" باشد...

می شود شبی ، یک بار دیگر

قبل از خوابیدنت مرا آرزو کنی؟

می شود صبح به امید دیدن من چشمهایت را باز کنی؟

می شود دوباره از راه برسی و بی هوا مرا بغل کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چی دلنشین ‌ترازاینکه مدام و بی ‌بهانه صدایت کنم باعلامت سوال...؟

و تو سر ِحوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم!!؟

ﺭﻭﺣﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﻭﺩ…   ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ….   ﭘﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ…   ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﺪ

ﻭ ﺑﻠﻨــــــــــــــــﺪ ﺑﻠﻨـــــــــــــــــــــــﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ:ﻣﻦ ﺩﯾﮕــﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﻤﯿﮑـــﻨﻢ

من نمی‌دانم که کلید موفقیت چیست، اما کلید شکست این است که سعی کنی همه را راضی کنی...

اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است

و با این نفسهاست که عاشق مانده ام ،

تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام . .

یه گروهی از دخترا هستن که :

پول خیلی زیادی تو جیبشون نیست ولی یه دنیا معرفت دارن...

لباسای خیلی گرون نمیپوشن... 

خیلی ساده حرف میزنن...گاهیم واسه اینکه خودشونو بیشتر تو دلت جا کنن میزنن رو دنده ی لوس بازی (: 

قولشون قوله...

یه دل بزرگ و مهربون دارن...همیشه حامیِ آدمَن توی شرایط بحرانی...

 وقتی به کسی علاقه مند میشن سعی میکنن بهترین"" دوست"" براش باشن تا یه"" دوست دختر""... چون نمیخوان آب تو دل طرف تکون بخوره...

*یه گوش خوب واسه دوستاشونن اما درداشونو تو خودش میریزنو کم که میارن هی غرغر میکنن..

هروقت تنها میشی اولین کسی که به ذهنت میرسه واسه حرف زدن اونه.... چون بهت ثابت کرده واست یه دوسته فارغ از نیازایِ جنسی و هرچیزِ دیگه ای!

این دختــــــــــــرا متولد ماه ♥مـــــهـــــر♥ هستند، بهتون قول میدم!!!

چون، این شناختیه که همه مردم دنیا از یه بانوی متولد ماه ♥مـــــهـــــر♥ دارند :)

.

.

اردوان

وقتی‌ با یه متولد ماه ♥♥مـــهــــر♥♥ بحث میکنی‌ حواست باشه تیکه و متلک نندازی بهش

میدونی‌ چرا؟

چون عین همون تیکه رو ۴ تا هم خودش می‌ذاره روش به وقتش یه جایی،یه وقتی‌،که اصلا فکرشم نمیکنی‌

بت میندازه که پیش خودت میگی‌ چه غلطی کردم... 

ببین ،ما متولدین ماه ♥♥مـــهــــر♥♥ کینه‌ای نیستیم فقط مشکلی‌ که داریم اینه که کوچیکترین حرفا تو ذهنمون میمونه... 

''پس حواستو خوب جم کن ''

از من نرنــــــــــج…

نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…

فقط خســــته ام…

خسته از اعتــــــمادی بیــــجا…

چشمانم را می بندم
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد

ما ♥♥مـــهــــر♥♥ ماهی ها گـــذشــت رو خوب بلدیم !

گذشت از بـــدی ها ؛
تهمــت ها ،
اشتباهـــات !
گذشت از اخــم ها ؛
دادها ،
زیر آبی رفتن ها !
گذشت از خیانت و خیانت و خیــــانت !

امــــا ....

این ظـــاهر ماست ؛
وقتی دیدین گذشتیم حتـــــی از "خیــــانت" ،
بدونید از شمــــا گذشتیم ! ســـاکت و آروم ....

ما ♥♥مـــهــــر♥♥ ماهی ها وفــــادار همونطور که محکم می مانیم !

محکـــم هم میرویم ... !!!

بیا آنقدر وحشیانه به هم عشق بورزیم که

هیچ انسان متمدنی شجاعت این را نداشته باشد که

به حریممان نزدیک شود !

من از آدمهـــــــــــــــــــا می ترسم

برو عقب لطفــــــــــاً !

من خودم هم انقدر به خودم نزديک نمي شم

چه برسه به شما که تازه از راه رسيدي !!

دست های تـو...

بـوی آرزوهـایـم را میـدهـد...

دلم آغوش گرم می خواهد

       نه زن باشد و نه مرد

                 خدایا زمین نمی آیی؟

وقــتی همه چیز خوبه
میترسم …
مـا به لنگیدن یکــــ جای کار
عـــادت کـــرده ایـــم . . .

گرگ شده اند اینروزها…
کافی است سر به زیر باشی با بره اشتباهت میگیرند
خیز برمیدارند برای دریدنت…

تقصير من نيست

شيب تخت

به سمت توست...

محكمتر از آنم كه براي تنها نبودنم...

آنچه را كه اسمش را غرور گذاشته ام برايت به زمين بكوبم؛

احساس من قيمتي داشت كه تو براي پرداخت آن فقير بودي...

من زنم

پر هوس

دستها هیچگاه فرامــــوش نمی کنند

میدانــــــی؟

حافظـه ی نــوازش از جنس حرارت است ...